عشق ابدی...

دل شکسته

قصه ی من

 

رفت تنهایی، آمد جای آن یک عشق آسمانی
شکست شیشه غمها،شد روزگارم مثل آن روزها،روزهایی که با تو بودم و تو در کنارم،
مگر اینکه این روزها تنها از درد دلتنگی بنالم!
ناله های من نیز همراه با نفسهای دلتنگیست
این حال و هوایی که در من میبینی همیشگیست،
همین یک ذره غباری هم که بر روی دلم نشسته از خستگی لحظه های دوریست.
نه در رویاهایم تو را سوار بر اسب سفید میبینم نه مثل پرنده در آسمانها ،
من تو را بی رویا ،همینجادر کنار خودم میبینم،
که نشسته ای بر روی پاهایم، خیلی خوب فهمیده ای که چقدر دوستت دارم
من تو را دارم ،فقط تو را
تا به حال دیده بودی دیوانه ای همچو من را؟
چند لحظه به وسعت تمام لحظه ها، نگاهت میکنم و همین میشود که من تو را حس میکنم
یک احساس بی پایان که تو را در بر گرفته و درونم را از عطر حضور عاشقانه ات پر کرده
تویی قبله راز و نیازهایم ، دستانت را به من سپرده ای و گرم شده دستهایم…
تو اینجا هستی و من همانجا ، احساس میکنی تپشهای قلب من را؟
یک عمر ، یک دنیا احساس را بر روی دوشم میکشانم تا برسم به جایی که هنوز هم خستگی در تنم نباشد ، آنقدر عاشق باشم که هنوز همه وجودم گرم باشد ، تو در قلبم باشی و من دیوانه ات باشم.
تا همینجا همین خط،بگذار آخر خطمان را نشانت دهم
آخر خط ما یک نقطه چین است…
میخواهم همه بدانند که عشقمان ابدی است



نظرات شما عزیزان:

saman
ساعت23:06---4 دی 1391
khanomam harchi begam az khobiash kam goftaaaaaaaaaam vaghan alieeeeeeeee

غزل
ساعت14:39---17 آذر 1391
مینویسم دلتنگتم
نگو تکراریست
شاید روزی نباشم تا تکرارش کنم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در جمعه 10 آذر 1391برچسب:,ساعت 11:7 توسط somaye| |